آقا امروز رفتم اون وبلاگم که اسمش می گذرد هستش چک کردم و دیدم که یکی نظر داده گفته «ادامه نمیدید؟» منم ذوق مرگ شدم و اشک تو چشمام جمع شد و مدیون این همه محبت طرفدارام شدم و یک مطلب گذاشتم٬ بعد از چند ماه ....
آقا امروز رفتم اون وبلاگم که اسمش می گذرد هستش چک کردم و دیدم که یکی نظر داده گفته «ادامه نمیدید؟» منم ذوق مرگ شدم و اشک تو چشمام جمع شد و مدیون این همه محبت طرفدارام شدم و یک مطلب گذاشتم٬ بعد از چند ماه ....
به نظرم اینجا دقیقا همونجاییه که باید گفت در دیزی بازه، حیای مهدی کجا رفته!!!
(آیکون گریه و بغض:)آخه تو میدونی آیدی نداشتن و تحریم یاهوی ظالم ینی چی؟ تو میدونی گوشیتو بترکونن ینی چی؟ نبایدم بدونی! تو میدونی سرعت اینترنت پایین باشه که نتونی بری تو جیمیل ینی چی؟ تو میدونی لب هات کامنتاش بسته است ینی چی؟ بسته!
(آیکون درس حرف زدن:) بابا درک کنید آدمو دیگه!
عزیزم وبلاگ ما جمعی تشریف دارند فلذا تمام نظرات برای همه است فلذا نظر خصوصی برای شما یا من یا اون مرد هزار نام وجود نداره!!!...
صرف دفع دخل مقدر بود و الا شما که ..... هستید....!!!!
بابا اون مطلبو که من ننوشتم منبع داره، بعدشم منظور از "میان تو وبلاگ" به قرینه "پیج هاشون" منظور وبلاگشون هست نه وبلاگ ما، یعنی فی الواقع منظور نویسنده از "میان"، "میرن" بوده! و الا اینجا که استغفرالله (آیکون گزیدن لب)
+
ولی خودمونیما دو تا طرح آخرت به شکل عجیبی قشنگ شده مخصوصن دست خدا که ایول، حقا ایول
+
پ ن
اول فکر کردم منظورت از خانومای محترمه، نظرات خصوصی حقیر هست که میای می خونیشون و فکر می کنی ما نمی فهمیم گفتم بیام دفع دخل کنم!
چی شده ؟؟؟؟!!!!!
چی ؟؟؟؟!!!!
چی شده؟!؟؟؟!؟!!؟
می خوای اصلا برداریم وبلاگ رو جمع کنیم؟؟؟؟!!!!!
من که نظرا رو نم نمی خونم ولی اگه این جوریه که ....... هستن او خواهران مخترم!!!!!
اصلا، اصلا، اصلا نمیتونم هضم کنم که چرا خانمهای محترم(!) میان تو وبلاگ و پیج هاشون در مورد ریزترین و خصوصی ترین مسائل زنانهشون حرف میزنن که من تو جمع های خصوصی و دوستانهام نمیتونم در موردش حرف بزنم :|
این به جهنم! خانمهای مذهبی(!)نما چرا این کار رو میکنن و یه عده مذهبی(!)نمای دیگه میرن زیر پست لایک و بوس و فدات شم حواله میکنن؟ o.O
همین الان که منکر این قضیه میشید، پیوندهای وبلاگ مخاطبین بنده رو با عمق پیمایش 2 دنبال کنید! فاجعهست.
البته که این چیزا عادی شده بابا!
و البته تر که بنده همین الان از غار اومدم بیرون و اُمُل هستم :/
پ.ن: این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند.
ازین پس به جای واژه ی دلهره آور و بدبین کننده ی « اعتدال » از واژه ی جایگزین «تعادل» استفاده کنیم
به جای واژه ی غصبی و تکراری « تدبیر » از واژه ی « دور اندیشی» بهره بگیریم
و به جای واژه ی مایوس کننده ی « امید» واژه ی « رجاء » را به کار ببریم!
علیکم بـ دکترسلام 48